معرفی کتاب «مصائب من در حباب استارتاپها» نوشته دنیل لاینز، انتشارات اطراف، ۳۲۳ صفحه.
…
بریده ۱:
اینکه از یک سرمایه گذار خطرپذیر دربارهی ارزشگذاری اغراق شدهی شرکتهای خصوصی بپرسی درست مثل این است که نظر یک ماشین فروش را دربارهی قیمت بالای خودروی جدیدی که دارد به شما میفروشد، بپرسی!
بریده ۲:
داشتن بهترین محصول هیچ تأثیری در تعیین برنده ندارد، مهم این است که چه کسی میتواند نمایش فوق العاده ای راه بیندازد، چه کسی میتواند منظرهی بزرگتری خلق کند، چه کسی میتواند غول پیکر و سر سخت و شکست ناپذیر به نظر برسد و چه کسی سر و صدا و هارت و پورت بیشتری راه میاندازد!
بریده ۳:
آگهی استخدام میگوید که بدنبال استخدام یک فوق ستارهی روابط عمومی هستیم. معنی ضمنی این است که خود مدیر که دنبال نیرو میگردد هم یک فوق ستاره است و به کسی نیاز دارد که پا به پای او بدرخشد. اما نیرویی که او واقعاً میخواهد آدم تازه کاری است که احتمالا تازه فارغالتحصیل شده یا یکی دو سال تجربه کاری دارد و حقوق زیادی نمیخواهد!
پ.ن: نگاهی واقعی به دنیای استارتاپی، کمدی تلخ! تا حدی شبیه به فضای استارتاپی ایران. در حوزهی استارتاپی، بنظرم یزد داره میشه مطابق این مَثَل: قاشق چنگال شش دست، شام و ناهار هیچ چی.
اینقدر سرویس دهنده زیاد شده، در قبالش تیم و ایده نداریم! با اندکی صبر، کم کم میرسیم به تبلیغات عجیب غریب برای پذیرش تیم ایده…
از طرفی هیچ تلاشی هم برای تغییر رویه آموزش دانشآموزان و دانشجویان نداریم. همان روش کنکور، همان روش واحدهای درسی اجباری.
سیکل معیوب آموزشی، سیکل معیوب کسب و کاری استارتاپی.