تقی فرهنگ نیا

اسپرینو و تجربه خرید از آن

اسپرینو، فروشگاه اینترنتی مواد غذایی و بهداشتی یزد وابسته به فروشگاه زنجیره ای رفاه است. من یکی از بنیانگذاران آن را می شناسم، مهران دهقانی فیروزآبادی.

جمعه فقط کوهگشت

ظهر جمعه است. تازه از کوه برگشتم. ناهاری در کار نیست؛ یعنی اینکه تدارک ناهار امروز بر عهده ی من است. به غیر از نیمرو، پخت ماکارونی را خوب بلدم. 🙂

خب چاره ای نیست، باید شروع کنم. اما اما، ماکارونی نداریم خو. حس بیرون رفتن و خرید هم ندارم. بچه ها، فست فود هم نمی خواهند که تلفنی سفارش دهم و مساله را سریع حل کنم. چه کنم؟!

مهران عزیز مدت ها بود که درباره اسپرینو حرف می زد، اصلا یه زمانی می خواست با اسپرینو وارد مرکز رشد ICT شود. خب مسئولیت من تغییر کرد و رفتم علوم انسانی و هنر؛ و او از شتابدهنده پیشگامان سر در آورد. 🙂

اجازه ی خرید از اسپرینو

به جانان گفتم از اسپرینو بخریم؟! گفت: ظهر جمعه! الان میاره؟! یا تا ظهر شنبه باید صبر کنیم؟ گفتم: حتما داخل سایت نوشته که چه روزهایی و چه ساعاتی خدمات میده! ننوشته؟!
اما در سایت فقط نوشته بود تحویل تا دو ساعت بعد از سفارش! و دیگه اینکه نوشته بود سفارش بیشتر از ۲۵ هزار تومان، تحویل رایگان!

خوشبختانه با این وضع اقتصاد و دلار و سکه و تورم نابود کننده، اصلا احتیاج نیست اقلام زیادی خرید کنی تا به ۲۵ هزار تومان برسی. انتخاب دو سه قلم جنس، فاکتور خرید را از ۲۵ هزار تومان بالاتر می بره. 😐 عدس و بلغور جو و ماکارونی و کنسرو لوبیا را انتخاب کردم. 😉
آدرس را نوشتم و رسید به قسمت پرداخت: اما اسپرینو پرداخت آنلاین نداره! نوشته بود پرداخت در محل.

یه لحظه دلم لرزید که نکنه چون پولی نگرفته، تحویلی هم در کار نباشه! اما من امیدوار به اینکه تا مهران هست مشکلی نیست! و اگر هم مشکلی باشه، مهران، خودش خرید می کنه و میاره تحویل میده!!! 😀 (می خواست با من رفیق نباشه ;-)) پس سفارش را نهایی کردم.

توی سایت نوشته که مراحل بسته بندی و ارسال و… را به تمامی برای شما پیامک می کنیم. منتظر پیامک شدم. اما بیست دقیقه ای گذشت و خبری نشد. جانان گفت: به مهران زنگ بزن بگو دمت گرم. 😉 گفتم هنوز دیر نشده، اندکی صبر. گفت شاید جوری نرم افزارش را نوشته که به افراد دوست و آشنا اصلا پاسخ نده. 😉
گفتم: اینکه پرداخت آنلاین نداشت، شاید به همین دلیل باشه! [ایف] آشنا، [دن] حذف پرداخت آنلاین [اند] دودر کن. 😀
با این پاسخ من، شدیم یک بر یک مساوی! گفت ببینیم و تعریف کنیم.

چند دقیقه بعد موبایل زنگ خورد. شماره عجیب و غریب بود! حدس زدم که اسپرینو باشه، گفتم بچا اسپرینو زنگ زده. جانان گفت: می خواد بگه جمعه تعطیله!
تلفن از اسپرینو بود. می خواست سفارش را راستی آزمایی کنه! گفتم والا ما منتظر ماکارونی هستیم و بخاطرش عدس و بلغور جو و کنسرو لوبیا هم سفارش دادیم. لطفا زود تند سریع، سپاسگزار خواهم شد.

چند پیامک بعد از این تلفن برام اومد که نشان میداد سفارش در کدام مرحله است. آخرین پیامک این بود، سفارشات شما تحویل پیک شد.
چند دقیقه بعد زنگ خونه بصدا در اومد. گفت از میگ میگ اومدم. :-/ پیک موتوری میگ میگ!!!

همدلی با مشتری

آقای پیک میگ میگ چقدر خوب بود. چقدر مودب بود. کلی احوال پرسی کرد و امیدوار بود که سفارش دیر نشده باشد و گفت چک کنید خرید کم و زیاد نباشد و اینکه تشکر کرد بابت نحوه ی آدرس دهی!

گفت: آقا خیلی آدرس منزل تون جالب بود. تمام مشخصات کوچه نوشته شده بود. اینکه گفته بودید بعد از کدوم درخت؛ حتی گفته بودید خونه شمالی هست. رنگ درب خونه را گفتید. ممنون، سر راست رسیدم خونه تون.

گفتم یعنی اینقدر آدرس پیدا کردن سخت شده؟ گفت اکثر مشتریان فقط به نوشتن اسم خیابون، کوچه و پلاک خونه کفایت می کنند. اینجوری کلی به زحمت می افتم. باید از ابتدای خیابون با دقت به دنبال کوچه باشم. از ابتدای کوچه باید دونه به دونه پلاک ها را بخوانم تا برسم به مقصد!!! (لطفا هنگام آدرس دهی، یه خورده با پیک و مامور پست  همدلی (همدلی با مشتری) کنیم، آدرس را به صورت محاوره ای براشون بنویسیم.)

خلاصه در حین همین گفتگو، هزینه ی خرید را حساب کردم و خداحافظ… تا صدای بروبچ بلند نشده، برم سراغ پخت ماکارونی.

هنگام آدرس دهی، با پیک و مامور پست همدلی کنیم، آدرس را به صورت کامل و محاوره ای براشون بنویسیم.

تجربه ها

۱- اسپرینو با اینکه تا یه زمانی خیلی تلاش داشت بگه تخفیف ویژه داره! اما هنوز هم تخفیف های اون به نسبت فروشگاهی که جانان ازش خرید می کنه، رقابتی نیست.

۲- خرید از اسپرینو ساده است. مشکلی برای پیدا کردن اجناس نداشتم.

۳- تعدادی از قفسه های فروشگاه اسپرینو خالی است. بنظرم بدلیل وضع اقتصادی و دلار و سکه و ایناست. و ربطی به تیم اسپرینو نداره. ولی باید حواسش به رقبا باشد. فعلا این قفسه های خالی باعث میشه خرید از اسپرینو در مواقع ضروی انجام شود.

۴- درسته که پرداخت آنلاین خیالت را برای نهایی کردن سفارش راحت می کنه ولی از طرفی اینکه اول خرید را تحویل بگیری و بعد پولش را پرداخت کنی، خودش لذت قدرت بهت میده! خلاصه پول، پوله؛ جون که نیست همین جوری آدم بده و بره!

۵- پرداخت درب منزل، توسط کارت خوان به پیک میگ میگ! و بعدش پرداخت توسط میگ میگ به اسپرینو! بنظرم هزینه ی اضافی داره! نداره؟! یعنی داره به ضرر میگ میگ میشه! (هزینه ی جابجایی پول را بانک از چه کسی میگیره؟)

۶- رفتار خوب و همدلی آقای پیک میگ میگ با مشتری، خیلی زیبا و دلنشین بود. لذت بردم و حس رفاقت بهم دست داد. آفرین به میگ میگ و سعی و تلاشی که در آموزش به تیم پیک موتوری داشته. ای کاش بقیه پیک ها نیز همین گونه رفتار و همدلی را با مشتریان داشته باشند. بنظرم این یک مزیت برای میگ میگ هست. که باعث رشد و ارتقای خدمات ارسال بقیه کسب و کارها خواهد شد.

۷- نمی دونم میشه زنگ بزنم میگ میگ و بهش بگم خودش خریدهام را انجام بده و بیاره یا اینکه حتما باید اسپرینو بهش بگه! (از بس که رفتار آقای پیک میگ میگ پسندم شده است.)

پ.ن: میگ میگ را شایان توانا و ایمان پناهنده راه اندازی کرده اند. ایده اولیه شون پیک آنلاین بوده است. الان اما نمی دونم کارشون آنلاین هست یا نه؟! پذیرش مرکز رشد ICT را گرفتند، اما ترجیح دادند در مرکز رشد دانشگاه آزاد اسلامی یزد مستقر شوند. خداقوت و ای ول به اسپرینو و میگ میگ و همکاری اونها.

ایده پردازی تا مالکیت فکری در مهریز

ایده پردازی تا مالکیت فکری در مهریز، یک دورهمی پر انرژی، چهارشنبه ۲۱ شهریور ۹۷ با همت دفتر نهادهای همکار پارک علم و فناوری یزد برگزار شد.

برنامه جذب و پذیرش

برای تقویت برنامه جذب و پذیرش تیم ایده ها در مرکز رشد واحدهای فناور مهریز، به پیشنهاد محمدرضا خان حسینی (مدیر دفتر نهادهای همکار پارک علم و فناوری یزد) و با پیگیری های اسدالله خان صمدی (مسئول راه اندازی مرکز رشد واحدهای فناور مهریز)، این کلاس ها با حضور علاقمندان مهریزی در محل سالن جلسات فرمانداری برگزار شد.

بازدید از شرکت مهرنگار کویر

بعد از کلاس رفتیم بازدید از کارگاه شرکت مهرنگار کویر (پذیرش شده در مرکز رشد واحدهای فناور مهریز)؛ یک تیم خلاق و پیگیر از محله سریزد شهرستان مهریز. آنها با مشارکت پست بانک در حال ساخت دستگاه رطوبت ساز آلتراسونیک هستند. و مثل اکثر تیم ایده ها، روی چند ایده همزمان کار می کنند. (اشتباه است: عدم تمرکز باعث هدر رفت منابع می شود و احتمال شکست را بالا می برد.)

عدم تمرکز باعث هدر رفت منابع می شود و احتمال شکست را بالا می برد.

خوشحال از اینکه خیلی ها این نمونه دستگاه را دیده اند و آنها را تحسین کرده اند. از جمله مقامات دولتی شهرستان. از من و آقا رضا نیز همین انتظار را داشتند. اما…
اولین سوال ما این بود: چه کسی خریده؟ چند خریده؟

وقتی چشم های گرد بروبچ را دیدم، گفتم: چند تا پیش فروش کرده اید؟
اما بروبچ گفتند که خیلی ها خواهان این دستگاه هستند و با اصرار به معرفی مشتریان احتمالی این دستگاه پرداختند… صمدی عزیز می گفت بیشتر از یک ساله که در مرکز رشد پذیرش شده اند.
مشاهدات ما نشان می داد، تیم ایده ی مهرنگار فقط بدنبال ساخت هستند. دستگاه های مختلفی در گوشه و کنار کارگاه بود. اما بدون مشتری!

رویا

گفتم فرض کنیم از فردا برویم برای بازاریابی و فروش، به نظرتون تا ۲ ماه دیگه چند تا دستگاه می توانید بفروشید؟ با اصرار گفتند ۶۰، ۷۰ تا :\ گفتم: یعنی فروش این دستگاه، اینقدر ساده است؟ تایید کردند! رفتم نزدیک درب ورودی با ماژیک روی کاشی های دیوار نوشتم:
رویا، ۱۵ آبان، فروش ۵۰ دستگاه.

تابلوی موفقیت

واکنش بچه ها خنده بود. یکی گفت: اگر فروختیم شما (پارک) چه می کنید؟ گفتم شما را تشویق می کنیم. میگم ای ول، همین! گفتند کمبود نقدینگی داریم. گفتم: ۱۰۰ میلیون تومان قرارداد کنید، ۳۰ میلیون تومان وام کمک فن آفرینی بگیرید. این میتونه به شما کمک کنه در جهت تامین سرمایه در گردش شما.
گفتند: قول؟، گفتم: قول. قرار شد هر تعداد دستگاه فروختن روی کاشی ها ستاره نقاشی کنند و از ستاره های موفقیت یک تابلو زیبا بسازند. با آرزوی موفقیت برای مهرنگار

کلام آخر

اشتباه بعضی تیم ایده ها این است، مبهوت ایده/محصول خود می شوند و مبهوت می مانند و از اینکه اطرافیان آنها را تحسین کنند لذت می برند و لذت می برند و فقط لذت می برند.
باید این حبابِ لذت را شکست تا و تلاش کرد و تلاش کرد تا موفقیت شکل بگیرید. به یاد بیاورید شکستن حباب زندگی سرخوشانه ی رنگو را در همان ابتدای فیلم. (رنگو را خیلی دوست دارم :))

پ.ن۱: من برم یه فکری بکنم برای تامین اون وامی که قول دادم؛ ایشالا بدقول نشوم.
پ.ن۲: بعد از تجربه ی برگزاری این کلاس ها در دانشگاه پیام نور، مهریز دومین کار مشترک من و آقا رضا بود. ما داریم یاد می گیریم که چه جوری بهم پاس بدیم و از هم بپرسیم و تجربه هامون را بگیم که بروبچ حاضر در کلاس را تا آخر همراه داشته باشیم. من و آقا رضا یه تیم کاری می شیم آیا؟ 😀

عرضه ی بدون واسطه ی صنایع دستی و محصولات هنری، رویای تیم ایده ی صباسرا

تیم ایده ی صباسرا تقریبا ۵ ماه است که در دوره پیش رشد پردیس علوم انسانی و هنر پارک علم و فناوری یزد پذیرش شده است. محمد کریمی و شبیر جویا، صباسرا را راه اندازی کرده اند.

رویای صباسرا

رویای آنها راه اندازی یک فروشگاه مجازی برای عرضه محصولات صنایع دستی و هنری توسط هنرمند بدون واسطه به مشتریان است.

غفلت از فروش در تدارک نرم افزار

مدتی در تلاش برای راه اندازی فروشگاه مجازی بودند که بقول خودشان، ورود من به مرکز رشد برنامه هاشون را بهم ریخت 🙂 . (یعنی اینقدر من ترسناک بودم؟! یا سخت گیر؟! یا…) گزارش مجید خان کاغذگران از این تیم ایده، نشون می داد که اکثر تلاش خود را صرف نوشتن نرم افزار فروشگاه کرده اند. می گفتند هنرمند، صفحه ی مخصوص به خودش را در این فروشگاه راه اندازی می کند، به روز رسانی می کند، محصولاتش را به مشتریان عرضه می کند و صباسرا این وسط درصد و سهم خود را بر می دارد.

کدام مشتری؟ کدام هنرمند؟ دلیل همکاری شون با ما چیه؟

برای اینکه بتوانیم فروشگاه مجازی موفقی راه اندازی کنیم اول باید بتوانیم یک فروشنده ی سنتی خوبی باشیم. رویای صباسرا زیبا و پسندیده، اما چه چیزی را اول بصورت سنتی بفروشیم؟ چرا هنرمند باید به ما اعتماد کند و محصولاتش را در اختیار ما بگذارد؟ گفتند: صباسرا تعداد محصولات بیشتری را نسبت به خود هنرمند می فروشد، اینجوری اون تشویق میشه که محصولاتش را در اختیار ما بگذارد. گفتیم وقتی کسی شما را نمی شناسد!، چه جوری بیشتر می فروشید؟

چرخه ی ایده، محصول، بازار

با مجید خان کاغذگران، چرخه ایده، محصول، بازار (داده) را برایشان توضیح دادیم و داستان های مختلفی از محصول حداقلی را برایشان تعریف کردیم. قرار شد از شبکه های اجتماعی تلگرام، دیوار و… برای تمرین فروشندگی استفاده کنیم. 

انتخاب اولین محصول و مشتری نزدیک

اما کدام محصول هنری یا صنایع دستی را اول برای فروش انتخاب کنیم؟! با توجه به نزدیکی مناسبت عید قربان و عید غدیر، زیورآلات مسی انتخاب شد. (در این اعیاد، احتمال هدیه دادن و هدیه گرفتن زیاد میشه) از طرف دیگر با یک هنرمند تامین کننده ی زیورآلات مسی آشنا بودند. (مشتری نزدیک 🙂 )

یادگیری

تمرین چرخه ی ایده، محصول، بازار (داده) را یک هفته قبل از عید قربان برای زیورآلات مسی و استفاده از شبکه اجتماعی تلگرام شروع کردند…
بعد از سه هفته سفارشات مشتریان برای ظروف مسی هم شکل گرفته و به نظر می رسد که این چرخه در مس راه خودش را پیدا کرده است.

اعتماد به نفس و انتخاب محصول دوم

الان اما با قوت قلب و یادگیری از چرخه ی مس در حال مذاکره با دیگر هنرمندان حوزه صنایع دستی هستند برای انتخاب محصول دوم. خوبی این روش این است که تاییدیه و حسن انجام کاری که از هنرمند می گیرند، مذاکره با دیگر هنرمندان را آسان تر می کند.

اینکه بدانیم، می توانیم! نیمی از راه رسیدن به هدف است. 

این جمله را شبیر و محمد گفتند. 🙂

تماس با صباسرا

صباسرا را می توانید در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید. البته صباسرا در ابتدای راه است. مهم تلاش ها و قدم های کوچک است که به ما می آموزد و ما را پیش می برد. خداقوت و ای ول.

صباسرا کم کم به پایان زمان دوره پیش رشد می رسد و باید همزمان مدارک و مستندات لازم برای تبدیل وضعیت به دوره رشد را تهیه کند. امیدوارم بتواند رای مثبت اعضای شورای پذیرش را برای حضور در دوره رشد کسب کند.

کلام آخر

با توجه به حضور تعدادی تیم ایده در مرکز رشد که محصولات هنری دارند یا می خواهند مدل تازه ای برای اینگونه کسب و کارها راه اندازی کنند و مشتریان آنها طیف وسیعی از جامعه را در بر می گیرد؛ دوستانی (مثلا یکی از آنها، دوستان شرکت پویش داده نوین) پیشنهاد راه اندازی یک فروشگاه در مرکز رشد داده اند که تمرین چرخه ایده، محصول، بازار را با کمترین هزینه زمان و مکان انجام دهند.

باید تلاش کنیم از شورای سیاستگذاری مرکز رشد بابت راه اندازی فروشگاه محصولات هنری دوستان مرکز رشد علوم انسانی و هنر تاییدیه بگیریم. یا اول راه اندازی کنیم و بعدش مصوبه و تاییدیه بگیریم؟ 🙂

طراحی و چاپ دستی روی منسوجات، داستان تیم ایده ی تتی

طراحی و چاپ دستی روی منسوجات، موضوع کسب و کار تتی است. این تیم ایده در شهریور ماه ۱۳۹۷ در دوره پیش رشد پردیس علوم انسانی و هنر پارک علم و فناوری یزد پذیرش شد.

پیشاهنگ تتی کیست؟

فاطمه خدادادی، در دانشکده هنر تحصیل کرده و می دونه که چه جوری روی پارچه چاپ بزنه با هنر ذهن و دستش. در تهران، با یکی از اساتیدش کار می کرده و کارهاش را در یک گالری عرضه می کرده است.

با محسن (یه یزدی :-)) ازدواج کرده و اومده یزد. خوشبختانه محسن یه زمانی مرکز رشدی بوده، پس فاطمه را فرستاد مرکز رشد.

تتی در گیلکی به معنای شکوفه است.

لغت نامه دهخدا

جذب و پذیرش

کمتر از یک هفته تتی درخواست پذیرش را تکمیل کرد؛ دفاعیه اش را آماده و تمرین کرد؛ در دوره پیش رشد پذیرش شد و کمتر از ۴۸ ساعت در یکی از اتاق های مرکز رشد مستقر شد.

طراحی و چاپ دستی روی منسوجات! محصول حداقلی؟

خب حالا باید کار را آغاز کنه، یزد، گالری داره؟ نداره؟ چه کنیم؟ چون محرم نزدیک بود. نزدیک ترین بازار را تی شرت و شال و روسری مناسبتی محرم (محصول حداقلی) در نظر گرفت.

ظرف مدت یک روز چند نمونه از آنها را آماده کرد. محسن و فاطمه اولین نمونه ی شال و تی شرت را پوشیدند و رفتند برای بازاریابی، حدود قیمت (عرف بازار) را در مذاکره با چند مغازه دار کشف کردند.

حالا باید کاتالوگ بسازیم، عکاس حرفه ای و مانکن و… لازم دارم! این را فاطمه گفت. من اما گفتم تا دهم محرم وقت نداریم. مجید کاغذگران گفت تی شرت و شال را فقط میشه تا ۴ و ۵ محرم فروخت وگرنه باید یک سال توی انبار نگهداری کرد :-). وقت نداریم! 

هم افزایی

پیشنهاد شد از همدلی و همت بروبچ مرکز رشد استفاده کنیم. تعدادی از بروبچ مرکز رشد، تی شرت و شال را پوشیدند. خانوم نجفیان از شرکت حدود، عکاسی را بعهده گرفت. چندین و چند عکس آماده شد و صفحه اینستاگرام تتی متولد شد. همین صفحه اینستاگرام، چند سفارش را در پی داشت. با این حساب، تتی خوشحال، امیدوار و پر توان برای اجرای ایده هاش شد. (لذت حضور در یک جمع پرشور مرکز رشدی)

توانایی های تتی

تتی می تواند برای مراسم خصوصی شما هم طرح و چاپ منحصربفرد تهیه کند و شریک شما را سورپرایز کند با نوع و زمان تحویل که شما سفارش می دهید. 🙂
تتی می تواند روی پرده اتاق، کوسن، منسوجات اتاق خواب و… طرح و چاپ بزند. هر آنچه که شما تصور کنید را با هنر ذهن و دست برای شما آماده می کند.

تماس با تتی

تماس با تتی در شبکه اجتماعی اینستاگرام با این آدرس. اگر می خواهید حضوری طرح و چاپ روی پارچه را ببینید و سفارش دهید آدرس تتی، همان مرکز رشد علوم انسانی و هنر است.
آرزو دارم تتی با همت و تلاش مثال زدنی (که البته تا این لحظه نشان داده) بتواند یک کسب و کار خلاق در یزد ایجاد کند.

کلام آخر

این دوستی ها و اشتراک توانمندی های بروبچ در مرکز رشد (همان هم افزایی)، انسان را سرخوش می کند و پر انرژی برای مقابله با مشکلات و سختی های کار؛ و چه لذتی دارد دوست بودن با این جوانان پر انرژی 🙂
همراهان خوب من؛ آقای دهقان، خانوم نجفیان فر و مجید خان کاغذگران، ای ول دارید. خوشحالم می توانیم یه تیم اداری کاری ایده آل در مرکز رشد بسازیم. 🙂

بهینه سازی کولر آبی؛ ایده ای در این برهوت کویر

بهینه سازی کولر آبی عنوان ایده ای است؛ که هر سال با گرم شدن هوا، تعدادی تیم ایده به مرکز نوآوری پارک ارائه می کنند.
بدلیل بحران کم آبی، طبیعی است که ذهن خلاق تیم ایده ها مستقیما کولر آبی را هدف قرار می دهد. من اما تعریف اولیه ام این است که کولر آبی بطور ذاتی و کامل غیر اقتصادی است (آب را بطور مطلق بخار می کند در این برهوت کویر).

برهوت در دهخدا: هر جایی که در آن گیاه یا جانوری نباشد.

و با این عقیده، کسانی که با ایده ی بهینه سازی کولر آبی مراجعه می کنند محکوم به عدم پذیرش هستند چه در مرکز نوآوری، چه در مرکز رشد. 🙂

خب حالا چرا این ها را گفتم؟!

دو هفته پیش رفته بودم شهرداری. بابت رسیدگی به یک مساله در مورد پروانه ساختمان. اونجا یک نفر من را شناخت. البته من که او را نشناختم. او با خنده گفت: بهرام که گور می گرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت.
بیا که کارت گیر من افتاده…
با محبت کارم را راه انداخت و بعدش درددل و داستان عدم حمایت (پذیرش) ایده اش را…گفت.

مهدی خان بابایی، الان در شهرداری یزد شاغل است.

بهرام که گور می گرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت.

ایده ی بهینه سازی کولر آبی در مرکز نوآوری پارک حدوداً خرداد ۱۳۸۸؛ گفت که: شما گفتی آخه کولر آبی را نمیشه بهینه کرد و قبول نکردی! دلیل آوردیم و گفتیم و گفتیم. گفتی: برو بساز، بیار.
رفتیم ساختیم و آوردیم. گفتند باید کولر را بگذارید در مرکز نوآوری بماند. قبول نکردیم و عطایش را به لقایش بخشیدیم. هنوز به دلم مونده اگر شما حمایت کرده بودی، شاید…
گفت مدتی بعد از اون، رفته بودم نمایشگاه. اونجا مدلی از ایده ام را دیدم که بر روی کولر اجرا شده بود. داغ دلم تازه شد… بعدها بی خیال ایده و ایده پردازی شدم و شدم کارمند شهرداری.

بعد پرسید دوباره برگردیم اون ایام؛ بهینه سازی کولر آبی را پذیرش می کنی یا نه؟ گفتم نه! گفت چرا؟! گفتم استفاده از کولر آبی اشتباه است. اینکه خیال ملتی را راحت کنیم که کولر بهینه شده و دغدغه ی آب را مردم از یاد ببرند؛ مخالفم. پس هنوزم که هنوزه! (عجب جمله ای 🙂 ) هر کسی بیاد بگه می خوام کولر آبی را بهینه کنم، پذیرش نمیشه.
شاید بهتر بود که اون زمان در پاسخ مهدی و دوستانش چند طرح را مرکز نوآوری پیشنهاد می داد و اینجوری ذهن اون ها را درگیر مساله جدیدی می کرد و اونها از مرکز نوآوری و پارک جدا (بخوانید آزرده) نمی شدند.

ای کاش…

ای کاش سبدی از مساله داشتیم که بجای جواب عدم پذیرش، بگوییم در عوض می تونید روی این مساله ها فکر کنید و طرح و ایده بدهید. اینجوری شاید اون حس بد بوجود نمی اومد. 😐
بهرحال الان اگر کاری و مشکلی در شهرداری داشتید برید پیش آقای بابایی و بگید از طرف فرهنگ نیا اومدید ؛-) حتما حتما کارتون را جلو می بره یا بهتون یک مشاوره باحال میده (به این میگن شبکه سازی با تبلیغات خلاف عرف). بعدش هر چقدر دلتون خواست پشت سر من حرف بزنید و بخندید…

یک تجربه

برای طرح ایده و ایده پروری؛ الان که تقریبا ده سال از اون ماجرا میگذره؛ برای ایده ها، فرض می کنم هر چه تصور کنی می شود ساخت. پس فقط این دو سوال را در مواجهه با تیم ایده ها می پرسم:
چه کسی این محصول/خدمت را می خواهد؟
چند بابتش پول می دهند؟
که پاسخ به این دو سوال اصلا کیفی نیست و بصورت کمّی باید پاسخ داده بشه. یعنی کلماتی مانند همه، مردم، سازمانها و… اشتباه است یا کلماتی مانند خوب، زیاد، عالی و… اشتباه است.
پاسخ چه کسی، اسم است. پاسخ چند، عدد است. (بطور خاص برای پذیرندگان آغازین در نظر می گیریم.)
اینجوری شاید باعث بشه، کمتر دلخوری پیش بیاد یا کمتر در حق کسی اجحاف بشه.

سی دلیل عمده ی شکست. چند مورد از این علت ها شما را عقب نگه می دارد؟

چند مورد از این علت ها شما را عقب نگاه می دارند؟

 

شکست خوردن عیب نیست، این جمله را بارها و بارها شنیده ایم. آیا شما دلایل عمده ی شکست را می دانید؟ در این مطلب سی دلیل عمده ی شکست را مرور می کنید، خودتان را با آن بررسی کنید. نکته به نکته، تا دریابید چند مورد از این علت های شکست بین شما و موفقیت قرار دارد:

۱- زمینه موروثی نامساعد

۲- نبودن هدفی مشخص در زندگی

۳- فقدان همتی والا تا هدفی برتر را هدف قرار دهد

۴- تحصیلات ناکافی

۵- نبود انضباط فردی

۶- ناخوشی

۷- تاثیرات محیطی نامساعد در دوران طفولیت

۸- مسامحه

۹- نبود پشتکار

۱۰- شخصیت منفی

۱۱- نبود میل جنسی کنترل شده

۱۲- اشتیاق کنترل نشده برای چیزی مفت و مجانی

۱۳- نبود قدرت تصمیم گیری مشخص

۱۴- انتخاب غلط همسر در ازدواج

۱۵- احتیاط بیش از اندازه

۱۶- انتخاب غلط همکاران در تجارت

۱۷- خرافات و تعصب

۱۸- انتخاب غلط شغل

۱۹- نبود تمرکز بر تلاش

۲۰- عادت خرج کردن بی رویه

۲۱- نبود اشتیاق

۲۲- نابردباری

۲۳- زیاده روی

۲۴- ناتوانی در همکاری با دیگران

۲۵- تملک قدرتی که از طریق تلاش خویش کسب نشده باشد

۲۶- ریاکاری 

۲۷- خودخواهی و غرور

۲۸- حدس زدن به جای اندیشیدن

۲۹- نبود سرمایه

۳۰- نداشتن مهارت

یکی از قدیمی ترن نصیحت ها، این است: خودت را بشناس! و خودشناسی 🙂

نقاط ضعف و قوت محصول/خدمت 

اگر بخواهید محصول/خدمتی را به بازار عرضه کنید باید نقاط قوت و ضعف آن را بدانید تا بتوانید برنامه ریزی صحیحی انجام دهید و فروش موفقی را ایجاد کنید. به همین روش نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید و از شکست ها، موفقیت بسازید.

مجددا برنامه ریزی کنید.
مجددا برنامه ریزی کنید.

هنگامی که خود را می شناسید، ارزش خود را کشف خواهید کرد. خواسته ها یا نیازهای مالی (حقوق) شما هیچ ربطی به ارزش شما ندارد. ارزش شما را توانایی تان در ارائه ی خدمات مفید یا وادار کردن دیگران به ارائه ی چنین خدماتی تعیین می کند.

لذت کتاب و یادگیری

این مطلب براساس کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید نوشته ی ناپلئون هیل از انتشارات نسل نو اندیش است. بنظرم اکثر کلاس هایی که با موضوع موفقیت برگزار می شود، از این کتاب استفاده کرده اند. 


لینک مرتبط با موضوع: اینجا و اینجا
کتاب را احسان خان غلامی به من معرفی کرد. ⁦⁦:-)⁩